نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - جوان بسیجی
براى همين خيلى ناراحت بودم و كارم در خانه هميشه گريه بود. يك شب حسين به خوابم آمد. پيراهن سفيد وشلوار مشكى پوشيده بود گفت :مادر چرا اين همه گريه می كنى؟ گفتم: گريه نمی كنم پياز پوست كنده ام لذا از چشمم اشك مى آيد. خواهرم كه كنارم نشسته بود...
کد خبر: ۴۲۱۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۱/۱۸